عنوان
موضوع

ترجمه قرآن

نام دانشجو

محمدعلى رضايى اصفهانى

نام دانشگاه

زبان

فارسی

دانلود

روشها و سبكهاى ترجمه قرآن

محمدعلى رضايى اصفهانى


درآمد

ترجمه متون مقدس ضرورت تبليغى هر دين به شمار مى‏آيد، و با توجه به رسالت قرآن براى همه زمانها و مكانها اين ضرورت صد چندان مى‏شود؛ از اين رو دانشوران زيادى در طول تاريخ اسلام اقدام به ترجمه قرآن كرده، و براى اين كار از روشهاى مختلف استفاده نموده‏اند. بررسى اين شيوه‏ها و بيان نقاط قوت و ضعف آنها مى‏تواند براى مترجمان بعدى راهگشا باشد و دانش ترجمه قرآن را بالنده و پوياتر كند.
نوشتار حاضر بر آن است كه به اين مهم جامه عمل بپوشاند. البته مبحث روشهاى ترجمه قرآن مبتنى بر مبانى، قواعد، شرايط مترجم و آگاهى از تاريخ ترجمه قرآن به زبان فارسى است، چنان كه رابطه تنگاتنگى با دانش واژه‏شناسى و وجوه و نظاير و فصاحت و بلاغت نيز دارد، كه در اين نوشتار بدانها نمى‏پردازيم و آنها را مسلّم فرض مى‏كنيم و در موارد لزوم در پاورقى به مبنا يا قاعده مورد قبول اشاره مى‏كنيم.

مفهوم‏شناسى

روشهاى ترجمه متون مقدس، از چهار واژه اساسى تشكيل شده است:
الف) ترجمه: برخى صاحب نظران ترجمه را اين گونه تعريف كرده‏اند: «نزديك‏ترين معادل زبان مورد ترجمه، اول از جهت مفهوم و بعد از نظر سبك»[1] اما به نظر مى‏رسد كه ترجمه فرايند انتقال پيام از زبان مبدأ به زبان مقصد است، و به عبارت ديگر: برگرداندن الفاظ متن از زبانى به زبان ديگر براى رساندن معانى است.[2] كه برخى آن را علم و برخى ديگر هنر و برخى فن دانسته‏اند.[3]
ب) روش: مقصود از روش مؤلفه‏هاى تأثيرگذار در فرايند ترجمه است، مانند نوع گزينش و چينش واژه‏ها و جمله‏ها، كه نتيجه آن گونه خاصى از ترجمه را به وجود مى‏آورد.[4]
ج) سبك: منظور از سبك ترجمه، عوامل تأثيرگذار در ترجمه همچون هدف مترجم، گرايش كلامى، نوع مخاطب، زبان ترجمه و آهنگ آن است كه به ترجمه رنگ ويژه‏اى مى‏دهد. البته هر سبك ترجمه مى‏تواند در قالب يكى از روشهاى ترجمه تبلور يابد.
د) متون مقدس: مقصود كتابهاى الهى است كه متون مقدس اديان به شمار مى‏روند و در اين نوشتار محور اصلى قرآن كريم است، اما مباحث روش‏شناختى ترجمه اعم از قرآن خواهد بود.

پيشينه تاريخى

ترجمه قرآن سابقه‏اى ديرينه دارد و از زمان صدر اسلام شروع مى‏شود كه سلمان فارسى اقدام به ترجمه بخشى از قرآن كرد،[5] اما مبحث روش‏شناسى ترجمه‏هاى قرآن سابقه‏اى طولانى ندارد، هرچند كه اشاراتى به اين مبحث در برخى كتابها و ترجمه‏ها شده است اما به طور مستقل كمتر به مبحث روش‏شناسى ترجمه قرآن پرداخته‏اند،[6] كه از اين ميان به برخى از مهم‏ترين منابع و افراد اشاره مى‏كنيم:
1. شيخ محمد بهاء الدين عاملى (م 1031 ق) از صفدى نقل مى‏كند كه ترجمه دو روش دارد:
اول: روش يوحنّا بن بطريق و ابن الناعمة الحِمْصى كه لفظ به لفظ ترجمه شود.
دوم: روش حنين بن اسحاق و الجوهرى، كه تمام جمله را در ذهن تصور كند، سپس آن را به جمله‏اى مطابق آن از زبان ديگر ترجمه كند.
سپس ايشان به روش اول چند اشكال مى‏كند و روش دوم را مى‏پسندد.[7]
2. آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى در پى‏نوشت ترجمه قرآن خويش (چاپ 1378)، روشهاى ترجمه قرآن را به سه شيوه تقسيم كرده است: ترجمه تحت اللفظى، ترجمه آزاد، ترجمه هسته به هسته (= ترجمه جمله به جمله) و در نهايت روش سوم را پسنديده و در ترجمه خود از همين شيوه استفاده كرده است.[8]
3. آيه‏اللّه‏ معرفت، در كتاب التفسير و المفسرون (چاپ 1418 ق)، روشهاى ترجمه را به سه اسلوب تقسيم مى‏كند: ترجمه حرفى (تحت اللفظى) ـ ترجمه معنوى (آزاد) ـ ترجمه تفسيرى (همراه با شرح). سپس ايشان ترجمه نوع اول را غير موفق مى‏داند و ترجمه نوع سوم را نزديك‏تر به تفسير مى‏شمارد و نوع دوم را معقول به شمار مى‏آورد.[9]
4. دكتر عقيقى بخشايشى، در كتاب طبقات مفسران شيعه (چاپ 1371 ش)، بحث مبسوطى در مورد ترجمه قرآن دارد و روشهاى ترجمه قرآن را به دو نوع تقسيم مى‏كند: ترجمه كلمه به كلمه (يا تحت اللفظى) و ترجمه آزاد، و نوع اول را بازگوكننده معانى پرمحتواى قرآن نمى‏داند و احتياط مى‏كند كه از نوع دوم ترجمه در قرآن استفاده شود.[10]
5. دكتر عبدالكريم بى‏آزار شيرازى در كتاب قرآن ناطق (چاپ 1376 ش)، روشهاى ترجمه قرآن را به نُه شيوه تقسيم مى‏كند: ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن ـ ترجمه تحت اللفظى ـ ترجمه حرفى و معنوى يا ترجمه امين ـ ترجمه ادبى ـ ترجمه منظوم قرآن ـ ترجمه آوايى ـ ترجمه و حواشى ـ ترجمه آزاد يا خلاصة التفاسير ـ ترجمه پيوسته، تفسيرى و آوايى، كه در نهايت روش اخير را مى‏پسندد.[11]
البته با تأمل در روشهاى ياد شده ممكن است برخى روشها در يكديگر ادغام يا تقسيم بندى ديگرى ارائه شود كه در ادامه به بررسى روشهاى ياد شده خواهيم پرداخت.
6. آقاى على نجار در كتاب اصول و مبانى ترجمه قرآن (چاپ 1381 ش)، روشهاى ترجمه قرآن را به سه نوع تقسيم مى‏كند: ترجمه تحت اللفظى، ترجمه آزاد، ترجمه تفسيرى. سپس نوع اخير را مى‏پسندد.
البته مقصود ايشان از ترجمه تفسيرى همان ترجمه جمله به جمله است كه در ادامه خواهد آمد.
7. مجله مترجم، شماره دهم، مباحثى ويژه ترجمه قرآن مطرح كرده و به طرح و نقد روشهاى ترجمه قرآن پرداخته است.[12] برخى مترجمان نيز در مقدمه يا پى‏نوشت ترجمه خود مطالبى پيرامون ترجمه و تقسيم روشهاى آن داشته‏اند.[13]

بررسى

تقسيم روشهاى ترجمه به سه روش: كلمه به كلمه (= تحت اللفظى) و روش جمله به جمله (= هسته به هسته) و روش آزاد (= ترجمه تفسيرى) منطقى و مطابق واقعيت خارجى در ترجمه‏هاى موجود است.
هرچند كه در نامگذارى اختلاف نظر هست، اما اصل سه روش فوق مورد پذيرش همه انديشوران نامبرده است.
الف: روش اول يعنى كلمه به كلمه يا تحت اللفظى همان روش يوحنا بن بطريق و ابن الناعمة الحِمْصى است كه شيخ محمد بهاءالدين عاملى نقل مى‏كرد و همان روش حرفى است كه آيه‏اللّه‏ معرفت نوشته‏اند و همان روش تحت اللفظى است كه آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى و دكتر بى‏آزار شيرازى و آقاى دكتر عقيقى بخشايشى و آقاى نجار از آن ياد كرده‏اند.
ب: روش دوم يعنى روش جمله به جمله، همان روش حنين بن اسحاق و جوهرى است كه مرحوم عاملى نقل كرده و آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى از آن تحت عنوان روش هسته به هسته ياد نموده است، ولى آيه‏اللّه‏ معرفت و دكتر عقيقى بخشايشى از آن تحت عنوان ترجمه معنوى يا آزاد ياد كردند و دكتر عبدالكريم شيرازى نيز از آن تحت عنوان ترجمه حرفى و معنوى يا ترجمه امين ياد كرد، و آقاى على نجار از آن تحت عنوان ترجمه تفسيرى ياد نمود.
ج: روش سوم يعنى روش ترجمه تفسيرى (ترجمه همراه با نكات تفسيرى روشنگر معنى) شيوه‏اى است كه آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى و آقاى نجار از آن تحت عنوان ترجمه آزاد ياد مى‏كنند و آيه‏اللّه‏ معرفت از آن به عنوان ترجمه تفسيرى (همراه با شرح) نام مى‏برد و دكتر بى‏آزار شيرازى از آن به عنوان ترجمه آزاد يا خلاصة التفاسير ياد مى‏كند و گاه نيز از آن با عنوان «نقل به معنى» ياد مى‏شود،[14] و شيخ عاملى و دكتر عقيقى بخشايشى از آن ياد نمى‏كنند.
البته مى‏توان در مورد اين نامگذارى‏ها و دليل آن انتقاد كرد، ولى از آنجا كه دانش ترجمه در اين دوره جوان است و سخنان اين دانشوران گامهاى نخست در اين راه بوده و هنوز فضاى روشگان ترجمه روشن نشده است، شايد انتقاد جدّى سزاوار و وارد نباشد (چرا كه هر كس براساس تشخيص و توجيه خود نامگذارى كرده است).
ولى در مجموع مقصود اين دانشوران (مخصوصا با مثالهايى كه زده و انتقادهايى كه به برخى روشها كرده‏اند) روشن است و همگى اصل اين سه روش را پذيرفته‏اند، هرچند كه در نامگذارى آن اختلاف دارند، همان طور كه در صحت و اعتبار اين روشها ديدگاههاى خاصى دارند كه در پى مى‏آوريم.
اما روشهاى نُه گانه دكتر بى‏آزار شيرازى، سه روش آنها همين روشهاى مورد توافق بود كه اشاره شد و روش ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن با روش ترجمه تحت اللفظى قابل ادغام است، چرا كه تفاوت ماهوى و اساسى ندارد. همان طور كه روشهاى ديگر (آوايى ـ ادبى ـ منظوم ـ ترجمه و حواشى ـ ترجمه پيوسته) با دو روش ترجمه جمله به جمله و تفسيرى (آزاد يا خلاصة التفاسير در بيان ايشان) قابل ادغام است.
به عبارت ديگر، آهنگ‏پذير بودن ترجمه يا شعر و نثر بودن آن يا حاشيه داشتن و نداشتن آن از مؤلفه‏هاى پيدايش روشهاى جديد نيست، بلكه ترجمه قرآن مى‏تواند جمله به جمله آهنگين (= آوايى) يا بدون آهنگ، همراه حاشيه يا بدون حاشيه باشد.
پس تقسيمات اخير دكتر بى‏آزار شيرازى بيشتر به الوان ترجمه يا سبكهاى ترجمه شبيه است تا روش ترجمه.
و به عبارت سوم روشهاى ترجمه قرآن براساس مبناى تقسيم مى‏تواند تقسيمات متعددى داشته باشد كه همه آنها در يك رديف جاى نمى‏گيرند. و گاهى تقسيم از زاويه خاص و براساس سبك ترجمه است كه مى‏تواند در دل هر روش ترجمه جاى گيرد (توضيح اين مطلب در پى خواهد آمد).

تقسيمات روشها و سبكهاى ترجمه

شيوه‏هاى ترجمه قرآن مى‏تواند تقسيمات متعددى را پذيرا شود؛ يعنى براساس مبناى تقسيم كه انتخاب مى‏شود، روشها و شيوه‏ها و سبكها و الوان متعددى رخ مى‏نمايد كه در اينجا ترجمه‏ها را براساس روشها و سبكها تقسيم‏بندى مى‏كنيم و در ادامه توضيح مى‏دهيم و برخى از آنها را نقد و بررسى مى‏كنيم:

يك: روشهاى ترجمه قرآن

روشهاى ترجمه قرآن براساس گونه‏هاى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد، به سه روش تقسيم مى‏شود:
1. ترجمه كلمه به كلمه (= تحت اللفظى = حرفى)
2. ترجمه جمله به جمله (= هسته به هسته = معنوى = امين)
3. ترجمه آزاد (= تفسيرى = خلاصة التفاسير)

دو: سبكهاى ترجمه قرآن

همان طور كه ترجمه قرآن داراى روشهاى اساسى است، داراى سبكهاى متعددى نيز هست كه به ترجمه رنگ و جهت مى‏دهد. البته هر كدام از سبكهاى ترجمه مى‏تواند در قالب روش خاصى ظاهر شود و نيز هر كدام بر مبناى خاص و از جهت و ديدگاه ويژه‏اى تقسيم‏پذير است كه در اينجا به مهم‏ترين سبكهاى ترجمه اشاره مى‏كنيم:
اول: تقسيم ترجمه‏ها براساس هدف مترجم
1. ترجمه جايگزين: ترجمه‏اى كه بتواند جايگزين قرآن در زبان مقصد شود.
2. ترجمه بيانى: ترجمه‏اى كه فهم نسبتا خوبى از متن قرآن ارائه كند، هرچند كه نتواند جايگزين متن شود.
دوم: تقسيم ترجمه‏ها براساس مخاطبان
1. ترجمه براى عموم مردم
2.ترجمه تخصصى
سوم: تقسيم ترجمه‏ها براساس زبان ترجمه
1. ترجمه به زبان عام (زبان عرفى)
2. ترجمه به زبان خاص (زبان فنى يا ادبى و غيره)
چهارم: تقسيم ترجمه‏ها براساس وجود اضافات و عدم آنها
1. ترجمه خالص (بدون توضيحات و دخالت عناصر تفسيرى)
2. ترجمه تفسيرى (خلاصة التفاسير)
پنجم: تقسيم ترجمه‏ها براساس گرايشها و عدم آنها
1. ترجمه بى‏طرف (بدون لحاظ گرايشهاى كلامى، فلسفى، مذهبى و جز آن)
2. ترجمه گرايشى (براساس گرايش خاص مذهبى، كلامى، فلسفى و مانند آن)
ششم: تقسيم ترجمه‏ها براساس اعتبار ترجمه و مترجم
1. ترجمه معتبر
2. ترجمه غيرمعتبر
هفتم: ترجمه‏هاى هنرى
1. ترجمه‏هاى نثر غيرآهنگين
2. ترجمه‏هاى هنرى (آهنگين، آوايى و منظوم)

يك: روشهاى ترجمه

روشهاى ترجمه براساس چگونگى انتقال مطلب از زبان مبدأ به زبان مقصد حداقل به سه روش تقسيم مى‏شود:
در اينجا سه روش عمده وجود دارد:
الف: كلمه به كلمه: (ترجمه تحت اللفظى = حرفى = همگون)
در اين شيوه، دغدغه اصلى مترجم حفظ امانت است، يعنى مترجم حداكثر تلاش خود را به كار مى‏گيرد تا در ترجمه چيزى اضافه يا كم نشود و همه كلمات و حروف دقيقا همان گونه كه در زبان مبدأ است به زبان دوم برگردان شود. اين گونه ترجمه، قرنها در زبان پارسى ادامه داشته است. علت اصلى پرداختن مترجمان به اين شيوه دو مطلب بوده است:
نخست آنكه مترجمان مؤمن از اين بيم داشتند كه با دور شدن از نص و الفاظ قرآن، از مراد خدا دور شوند، و دوم اينكه صناعت ترجمه و شناخت زبان در حد ابتدايى بوده است.[15]
براى اين روش مى‏توان دو شيوه و گونه فرعى تصور كرد:

اول: ترجمه لغوى يا ترجمان القرآن

در اين شيوه، لغات عربى قرآن كه در فارسى غيرمأنوس است، در حاشيه آيات با ترجمه نگاشته مى‏شود، مانند كتاب لسان التنزيل از عالمى ناشناس متعلق به قرن چهارم يا پنجم هجرى كه مختصرى در تفسير و تأويل است و روش او در ترجمه سوره اخلاص اين گونه است:[16]
هو: وى
احد: يكى
الصمد: پناه نيازمندان
لم يلد: نزاد كسى را
و...
و نيز كتاب الدر فى الترجمان اثر شيخ الاسلام محمد بن منصور المتحد المروزى (احتمالاً از آثار قرن پنجم هجرى) كه كتابش را براى آشنايى و آموزش نوجوانان نوشته است. وى در ترجمه سوره «عصر» اين گونه آورده است:[17]
العصر: گيتى و نماز ديگر
الخسر: زيانكارى
الاّ: مگر
آمنوا: بگرويدند؛
الايمان: گرويدن
و نيز از همين نمونه تراجم الاعاجم، (از نويسنده‏اى مجهول در قرن ششم يا هفتم) و نيز ترجمان القرآن اثر مير سيد شريف جرجانى (740 ـ 816 ق ) و المستخلص فى ترجمان القرآن، اثر محمد بن نصر البخارى (م 757 ق ) است.

دوم: ترجمه تحت اللفظى

در اين شيوه معمولاً ترجمه هر كلمه‏اى زير هر كلمه از قرآن نوشته مى‏شود. ترجمه تفسير طبرى توسط علماى ماوراء النهر و ترجمه تفسير ابوالفتوح رازى از اين نمونه است.
براى مثال، آيه: «أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ» (بقره / 93)
و بخورانيدند اندر دل‏هاى ايشان گوساله به كافرى ايشان (ترجمه تفسير طبرى)[18]
بخوردادند در دل‏هاى ايشان گوساله به كفرشان (ترجمه ابوالفتوح)[19]
مثال ديگر: در يكى از ترجمه‏هاى قرآن معاصر، آيه 12 سوره ممتحنه: «ولايأتين ببهتانٍ يفترينه بين ايديهنَّ و أرجلهنَّ» اين گونه ترجمه شده است: «و نيارند دروغى را كه ببندند آن را ميان دستهاشان و پاهاشان».
و آيات نخست سوره آل عمران اين گونه برگردان شده است:
«بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحيم ـ الم * اللّه‏ لا اله الاّ هو الحىّ القيوم * نَزَّلَ عليك الكتابَ بالحقِّ مُصَدِّقا لما بَيْنَ يَدَيْهِ و انزل التَّوْريةَ و الإِنْجِيلَ»
«بنام خداوند بخشاينده مهربان. خدا نيست خدائى مگر او كه زنده و پاينده است. فروفرستاد بر تو كتاب را براستى باوردارنده هر آنچه را كه پيش از آن بوده و فروفرستاد تورات و انجيل را»[20].

بررسى

نقاط قوت اين نوع ترجمه عبارت است از:
1. در اين شيوه، امانت در نقل مطالب رعايت مى‏گردد و مطالب بدون كم و زياد بيان مى‏شود، و مخاطب و مترجم از نص كتاب دور نمى‏شوند؛ بر خلاف ترجمه آزاد و تفسيرى كه مطالب اضافى ترجمه را از متن اصلى دور مى‏سازد.
2. اين شيوه براى آموزش مفاهيم به نوآموزان قرآن بسيار مناسب است؛ يعنى كسانى كه زبان عربى را نمى‏دانند، مى‏توانند با استفاده از ترجمه‏هاى تحت اللفظى به راحتى معناى واژه‏هاى قرآنى را بياموزند.
اما به اين نوع ترجمه چند اشكال شده است:
1. افراط در حفظ امانت گاه سبب مى‏شود كه مضمون و پيام اصلى كلام به مخاطب القا نشود، بلكه او مطلب را به صورت ناقص و يا مبهم دريابد، و اينجاست كه در حقيقت از مراد خدا دور مى‏شويم. براى مثال، در آيه 12 / ممتحنه، تعبير «مِن بين ايديهنّ وارجلهنّ» اشاره به «پيش رو و پيش پا» است و ترجمه تحت اللفظى «ميان دستهاشان و پاهاشان» نارسا و ناقص مى‏نمايد.
2. گاهى آوردن معادل (خصوصا در ترجمه قرآن) گوياى مطلب نيست، از اين رو لازم است توضيح مختصرى در پرانتز اضافه شود و يا مفهوم جمله با جمله‏اى ديگر بيان گردد، ولى در اين نوع ترجمه اين مطلب رعايت نمى‏شود.
3. اين نوع ترجمه معمولاً دور از فهم خواننده است، چرا كه غالبا قواعد صحيح جمله‏بندى فارسى در آن رعايت نمى‏شود و گاهى بدون حرف ربط و نسبت حكميه است.[21] همان طور كه در ترجمه فوق ديديم كه در جمله آخر آن، فعل «فرو فرستاد» قبل از مفعول آمده است.
4. اين روش، موجب تشويش در فهم مراد و گاهى خيانت در امانت است، چون موجب تغيير كامل معنى مى‏شود.[22]
5. به كلمات كليدى، محورى و اصطلاحى قرآن و جايگاه معانى توجه نمى‏شود و خواننده در معناى لغوى محصور گردد.[23]
6. در اين شيوه ترجمه، به نوشتن نثرى نامفهوم مبادرت مى‏شود كه تغيير معناى پيام و دگرگونى ساختار زبان مقصد را در پى دارد و نشانه عدم آشنايى مترجم به دو زبان و كاربرد نادرست واژگان، اصطلاحات و عبارات اصطلاحى است.[24]
7. بسيارى از حروف، ظروف، موصولات، روابط، ادات تأكيد و آنچه كه دقايق و حالات معانى وابسته به آن است، در فارسى يا نيست يا اگر هست با آن تنوّع و دقت كه در عربى وجود دارد، نيست[25] (بنابراين ترجمه تحت اللفظى كامل به فارسى عملاً ممكن نيست).
8. اين گونه ترجمه، از سويى مفاهيم قرآن را محدود و نامفهوم مى‏سازد، و از سوى ديگر بر خلاف اصل دلنشين و جذّاب قرآن، آن را به صورتى ناهماهنگ و نامطلوب در مى‏آورد. چنين ترجمه‏اى در واقع به صيغه و ساختار عربى در آوردنِ كلمات فارسى است.[26]
9. اين شيوه، اصطلاحات و استعارات را به صورت مبهم يا مسخره‏آميزى درمى‏آورد[27] (كه نمونه آن را در آيه 93 / بقره ديديم).
10. در اين ترجمه تشبيهات و كنايات به خوبى معنى نمى‏شود.[28]
11. در اين ترجمه برخى كلمات عربى مانند «ال» (با معانى متعدد آن) و «لقد» و مانند آن يا بى‏معادل است و يا معادل مناسب ندارد.[29]
12. برخى گفته‏اند هدف قرآن دو چيز است: نخست بيان اعجاز و دوم هدايت مردم؛ و اين شيوه ترجمه در بيان هر دو هدف نارساست، چرا كه نمى‏توان تمام خصوصيات لفظى قرآن را بازسازى كرد و اعجاز قرآن را بازنماياند و هدف دوم هم حاصل نمى‏شود چون بسيارى از معانى، از معناى ثانوى الفاظ استنباط مى‏شود كه در اين ترجمه از دست مى‏رود[30] (و هدايت مردم تحقق نمى‏يابد).
ب: ترجمه آزاد يا تفسيرى (= خلاصة التفاسير)
در اين شيوه، مترجم همت خويش را در واضح كردن پيام كلام مصروف مى‏دارد و سعى مى‏كند تا به صورت كامل مضمون و معناى كلام را درك و آن را در ذهن مجسّم كند، سپس لباس الفاظ زبان مبدأ را از آن بركند و لباس الفاظ زبان مقصد را بر آن بپوشاند و با توضيحات كامل ارائه كند. در اين روش مى‏توان از هر جمله و كلمه‏اى كه مناسب است استفاده كرد تا مطلب به مخاطب القا شود، اگرچه حجم كلمات و جملات ترجمه با متن اصلى متناسب نباشد و كم و زياد گردد.
نمونه اين شيوه را مى‏توان در ترجمه قرآن مرحوم فيض الاسلام، ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم ياسرى، ترجمه با خلاصة التفاسير مرحوم الهى قمشه‏اى، معانى القرآن محمدباقر بهبودى و ترجمه قرآن كريم با خلاصة التفاسير شيخ محمود تهرانى و مانند آنها مشاهده كرد.
مثال: «الم» (بقره / 1)
«رازى است ميان خداى تعالى و پيغمبر اكرم كه بنا بر مصلحتى آشكار نگشته» (ترجمه مرحوم فيض الاسلام)
«ذلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (بقره / 2)
«چون حق تعالى در سوره فاتحه دستور داد كه بندگانش از او هدايت بصراط مستقيم را درخواست نمايند، در اينجا مژده بروا شدن آن درخواست را داده باينكه آن كتاب: قرآن كريم پيغمبران پيش خبر داده شده كه بر تو مى‏فرستم و آنان بامتها و پيروان خود خبر دادند شك و شبهه‏اى در آن نيست چون خطا و اشتباه در آن راه ندارد، و براى پرهيزكاران راهنماى راه راست و پرهيز از گمراهى است.» (ترجمه مرحوم فيض الاسلام)

بررسى

اين شيوه ترجمه نقاط قوتى دارد كه عبارتند از:
1. رساندن پيام از زبان مبدأ به زبان مقصد به صورت كامل و بدون دغدغه محدوديت الفاظ و كلمات.
2. استفاده از اضافات تفسيرى و توضيحات لازم براى روشن كردن معناى كلام براى مخاطب.
3. اين ترجمه براى مخاطبانى نيكوست كه خواستار فهم خلاصه تفسير همراه با ترجمه قرآن باشند.
اما به اين شيوه ترجمه اشكالاتى شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
1. افراط مترجم در توجه به پيام، گاهى موجب مى‏شود تا تمام خصوصيات لفظى زبان مبدأ بازسازى نشود و نكات و مسائل ظريف و هنرى از دست برود.
2. مخلوط شدن ترجمه با توضيحات اضافى و تفسيرى، از اشكالات عمده اين شيوه است، به طورى كه مخاطب متوجه نمى‏شود كه كدام قسمت سخن اصلى متن است كه برگردان شده و كدام قسمت توضيح اضافى مترجم است؛ همان طور كه اين اشكال در ترجمه‏مرحوم فيض الاسلام آشكار است. البته مى‏توان اين اشكال را با اضافه كردن پرانتز و كروشه‏هاى متعدد بر طرف كرد.
3. در اين گونه ترجمه، در حقيقت مترجم فهم خود را از مطلب به مخاطب ارائه مى‏كند؛ يعنى ترجمه آيينه‏اى است كه فهم مترجم را از پيام اصلى متن منعكس مى‏كند؛ از اين رو نمى‏توان به اين ترجمه اطمينان كرد، چرا كه ممكن است فهم مترجم (خصوصا اگر داراى تخصص در آن مطلب نباشد) به خطا رفته باشد.
4. در اين شيوه ترجمه بسيارى از حروف و تأكيدها فداى پيام رسانى و سلاست عبارت مى‏شود وترجمه نمى‏گردد، و يا ضمير غايب به حاضر و جمع به مفرد يا به عكس تبديل مى‏شود.
5. اين روش ترجمه معمولاً براساس يك تفسير استوار است و در مواردى كه مفسران در تفسير آيه‏اى اختلاف نظر دارند، مترجم هر مبنا يا ديدگاه تفسيرى را كه ترجيح مى‏دهد در ترجمه منعكس مى‏سازد.[31]
6. حاصل اين شيوه ترجمه در حقيقت، تفسير است نه ترجمه، بنابراين ترجمه اصطلاحى به شمار نمى‏آيد.[32]
7. برخى صاحب نظران گفته‏اند كه اين شيوه اگر در مورد قرآن به كار گرفته شود موجب مى‏شود كه مترجم انشاى خود را در جنب قرآن ارائه كند.[33]
پ: ترجمه جمله به جمله (= هسته به هسته = معنوى = امين = پايبند = محتوا به محتوا): در اين شيوه ترجمه، كوشش مترجم بر آن است تا راهى ميانه بين افراط و تفريط برگزيند؛ يعنى نه روش ترجمه تحت‏اللفظى و نه شيوه آزاد را بپيمايد، بلكه سعى مى‏كند تا پيام و هدف اصلى متن را براى مخاطب بيان كند، در ضمن آنكه تلاش مى‏كند تا خصوصيات لفظى متن اصلى را در قالب مناسبى بازسازى نمايد و به زبان مقصد انتقال دهد. به عبارت ديگر، نخست معانى به طور دقيق از زبان اول برهنه مى‏شود و در مغز جاى مى‏گيرد، سپس با دقت به لباس زبان دوم آراسته مى‏شود و هر جمله زبان مبدأ در قالب يك جمله زبان مقصد بيان مى‏شود.
مترجم در اين شيوه نه چنان آزاد است كه بتواند به بهانه رساندن پيام هرچه مى‏خواهد بر متن بيفزايد و نه چنان محدود است كه به سبب ترس از دور شدن از مقصود الهى، جمود بر الفاظ كند.
در اين شيوه، هر جمله يا چند جمله (يك هسته كلامى) كه گاهى يك آيه يا كمتر و يا بيشتر را در بر مى‏گيرد، منظور مى‏گردد و سعى مى‏شود پيام آن در جمله‏اى به زبان مقصد بيان شود. در ضمن، كلمات و حروف ربط و قيود و تاكيدهاى كلامى تا حد امكان معادل‏سازى مى‏شود، به طورى كه تا حد امكان خصوصيات لفظى زبان مبدأ بازسازى گردد و در اختيار مخاطب گذاشته شود، و اگر احتياج به توضيحات اضافى يا تفسيرى بود، در پرانتز، كروشه يا پاورقى آورده مى‏شود.
بسيارى از ترجمه‏هاى فارسى قرآن از اين روش سوم پيروى كرده و يا مدعى هستند كه پيروى نموده‏اند؛ از جمله ترجمه تفسير نمونه، كه به نام آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى منتشر شده است، و نيز ترجمه قرآن كريم محمد كاظم معزّى، ترجمه قرآن مجيد ابوالقاسم پاينده، ترجمه محمد خواجوى، جلال الدين فارسى، جلال الدين مجتبوى، محمد مهدى فولادوند، بهاء الدين خرمشاهى، آية اللّه‏ مشكينى و ديگران.
مثال: «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره / 5)
ايشان بر رهنمونى [به راه راست] از پروردگار خويشند، و آنانند رستگاران. (مجتبوى)
آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و آنان هستند كه رستگارند. (فارسى)
آنانند بر هدايتى از پروردگار خويش و آنانند رستگاران. (معزّى)
آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند و آنان رستگارانند. (مكارم شيرازى)
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند. (فولادوند)
اينان از جانب پروردگارشان از هدايتى برخوردارند و هم اينان رستگارانند. (خرمشاهى)

بررسى

اين شيوه ترجمه داراى امتيازاتى است، از جمله:
1. حفظ خصوصيات لفظى زبان مبدأ در جمله‏سازى زبان مقصد (تا حد امكان).
2. اضافات تفسيرى و توضيحات با متن اصلى مخلوط نمى‏شود، بلكه داخل كروشه يا پرانتز گذاشته مى‏شود يا به حاشيه، پاورقى يا پى‏نوشت مى‏رود؛ همان طور كه در ترجمه ابوالقاسم پاينده به پاورقى و در ترجمه سيد جلال الدين مجتبوى به پى‏نوشت رفته است.
3. رساندن پيام كلام از زبان مبدأ به زبان مقصد بدون افراط و تفريط.
4. دورى از اشكالات ترجمه تحت اللفظى و ترجمه آزاد تفسيرى.
البته در اين شيوه نيز گاهى لغزشهايى صورت مى‏گيرد. براى مثال، در ترجمه آيه 5 / بقره كه گذشت، هيچ يك از مترجمان محترم ضمير فصل را كه همان حصر است معنى نكرده‏اند،[34] در حالى كه مى‏بايست چنين ترجمه مى‏كردند: تنها آنان رستگارانند.
با توجه به اشكالات شيوه‏هاى گذشته و با عنايت به امتيازات اين روش، به نظر مى‏رسد كه مطلوب‏ترين شيوه ترجمه براى قرآن كريم همين روش سوم است.

دو: سبكهاى ترجمه

همان طور كه گذشت، هر ترجمه‏اى علاوه بر روش، رنگ و سبك خاصى دارد كه به مهم‏ترين آنها اشاره مى‏كنيم.

اول: تقسيم ترجمه‏ها براساس هدف مترجم

الف: ترجمه جايگزين؛ بدين معنى كه ترجمه‏اى از قرآن صورت پذيرد كه بتواند جايگزين قرآن در زبان دوم شود، و به عبارت ديگر، قرآنى به زبان فارسى به وجود آيد. از اين گونه ترجمه، گاهى با عنوان «ترجمه استاندارد» يا «ترجمه نهايى» ياد مى‏شود.
ب: ترجمه بيانى، كه بيان كننده معانى قرآن باشد، به طورى كه براى فهم متن نسبتا كافى باشد، هرچند نتواند تمام دقايق و لطايف و مقاصد كلام الهى را منعكس كند.

بررسى

ترجمه‏هاى موجود قرآن از نوع بيانى است، اما ترجمه نهايى و جايگزين در مورد قرآن پديد نيامده است، بلكه اين گونه ترجمه از قرآن كريم امكان‏پذير نيست و صاحب نظران دلايل متعددى بر محال بودن آن آورده‏اند:
1. اگر اين گونه ترجمه از قرآن ممكن باشد، در حقيقت قرآنِ ديگرى و معجزه‏اى مثل قرآن آورده شده است كه اين امر بر طبق آيات تحدّى قرآن ممكن نيست، چون متن قرآن معجزه است و قابل تقليد و همانندآورى نيست.
البته ممكن است گفته شود كه لفظ قرآن معجزه است، اما ابعاد ديگر اعجاز آن مثل معانى بلند و مطالب عالى آن قابل ترجمه است.
ولى مى‏توان پاسخ داد كه اعجاز قرآن در لفظ آن، با توجه به معانى است، و اگر جزئى از آن ترجمه شود ترجمه كل قرآن نيست.
2. هيچ ترجمه‏اى نمى‏تواند بيان كننده تمام معانى قرآن باشد، چون در ذات زبان ابهامى است كه زدوده شدنى نيست و هر ترجمه‏اى گوشه‏هايى از اين ابهام را باز مى‏نمايد.[35]
3. برخى از علماى مصر مى‏گويند: هر كلامى داراى دو مدلول است:
الف) مدلول اولى كه با توجه به قواعد ادبى و لغوى به دست مى‏آيد.
ب) مدلول ثانوى كه با توجه به فصاحت و بلاغت كلام به دست مى‏آيد.
مدلول اولى قابل ترجمه است، به خلاف مدلول ثانوى، خصوصا در مورد قرآن كه بلاغت آن خدايى است.[36]

دوم: تقسيم ترجمه‏ها براساس تنوع مخاطبان

الف: ترجمه براى عموم مردم
گاهى مخاطب مترجم تمام مردم هستند و همگان با توجه به اختلاف سطح علمى و نوع سليقه آنها مى‏توانند از ترجمه او بهره‏مند شوند، در اين صورت ترجمه با زبان معيار، يعنى زبانى كه همه مردم به راحتى متوجه شوند و از اصطلاحات علمى و فنى به دور باشد، ارائه مى‏شود. البته در اين شيوه ترجمه بايد حد متوسط مردم از نظر تحصيلات و فهم در نظر گرفته شود. درحقيقت اكثر ترجمه‏هاى قرآن موجود به زبان فارسى از همين شيوه پيروى كرده‏اند. ترجمه قرآن استاد مكارم، فولادوند، خرمشاهى و مجتبوى را از اين دسته مى‏توان به شمار آورد.
ب: ترجمه تخصصى
گاهى مترجم يك متن را براى طبقه يا سنّ خاص يا دانشمندان و فرهيختگان جامعه ترجمه مى‏كند و يا متخصصان رشته علمى خاصى را در نظر مى‏گيرد و يا هدف او ارائه يك ترجمه ادبى هنرمندانه و اديبانه است كه در اين صورت در ترجمه از اصطلاحات خاص علمى يا ادبى استفاده مى‏كند، هرچند اين ترجمه براى عموم مردم قابل استفاده نباشد؛ همان‏طور كه در ترجمه متون علمى تخصصى دانشگاهها كه براى مخاطبان خاص خود تنظيم مى‏گردد، از اين روش بهره جسته مى‏شود.
مثال اول: ترجمه استاد رحماندوست كه براى كودكان نوشته شده يكى از نمونه‏هاى ترجمه تخصصى از قرآن كريم است. ايشان جزء سى‏ام قرآن را ترجمه و منتشر كرده است.
مثال دوم: برخى از صاحب‏نظران علوم جديد برخى آيات قرآن را اين گونه ترجمه علمى كرده‏اند:
يرسل الرياح[37] [ترجمه لفظى] ارسال بادها. [ترجمه علمى] وزيدن مستمر و رسيدن دو جناح باد،... .
يؤلّف بينه[38] [ترجمه لفظى] پيوسته شدن قطعات به يكديگر. [ترجمه علمى] تبديل سيروسها به سيروستراتوس (پشمكى سفره‏اى) و پوشيده شدن تمام سطح آسمان از ابرهاى سفره‏اى (استراتوس) و سفره‏اى انباشته (استراكومولوس).[39]
مثال سوم: ترجمه‏هاى منظوم قرآن، كه مترجم در آن با زبان شعر قرآن را ترجمه مى‏كند، گونه‏اى از ترجمه‏هاى تخصصى به شمار مى‏آيد (كه در سبك هفتم بدان مى‏پردازيم).

بررسى

قرآن براى همه مردم نازل شده است؛ از اين رو ترجمه نوع اول براى عموم مردم مفيدتر است. اما امروزه نمى‏توان به همين شيوه رايج ترجمه قرآن اكتفا كرد، بلكه لازم است ترجمه‏هايى در خور براى طبقات مختلف اعم از كودكان (دبستانى) نوجوانان و جوانان در سطوح متوسطه و دانشگاه و نيز براى افراد فرهيخته و دانشمندان و پژوهشگران رشته‏هاى مختلف علمى جامعه پديد آوريم و هر ترجمه‏اى را با اصطلاحات خاص آنها و با توضيحاتى مناسب بياراييم.
هرچند كه در مصاديق اين ترجمه (همانند ترجمه مثال دوم در مورد ابرها) مى‏توان اشكالاتى را مطرح كرد و در مورد استفاده‏هاى تفسيرى آن و نيز تطبيق قطعى بر نوع خاص ابرها (كه گاهى منتهى به تحميل نظريه‏هاى علمى و تفسير به رأى مى‏شود) خدشه نمود، اما اشكال در مثالها و موارد نمى‏تواند مانع آن شود كه تأثير مقتضيات هر عصرى را در ترجمه ناديده انگاريم. به عبارت ديگر، در عصر حاضر ناچاريم براساس تخصص مخاطبان ترجمه‏هايى براى اديبان، شاعران، متخصصان كيهان‏شناسى، علوم پزشكى و غيره كه از اصطلاحات خاص آنها استفاده كرده باشد پديد آوريم و مطالب آيات را توضيح دهيم.
براى مثال، در مورد آيات اوايل سوره حج و مؤمنون كه درباره مراحل خلقت انسان است، از علوم پزشكى استفاده كنيم و مضغه، علقه و واژه‏هاى ديگر را توضيح دهيم، و يا در مورد آيات مربوط به خلقت جهان (اوايل سوره فصلت) و خورشيد و ماه و ستارگان و سيارات ناچاريم از يافته‏هاى قطعى علوم كيهان‏شناسى بهره ببريم. البته در اين موارد بايد مراقب باشيم كه نظريه‏هاى اثبات نشده علمى را به صورت قطعى به قرآن نسبت ندهيم يا بر خلاف ظاهر آيات بر آنها تحميل نكنيم، بلكه علوم جديد را در خدمت فهم بهتر قرآن درآوريم.

سوم: تقسيم ترجمه‏ها براساس زبان ترجمه

هر ترجمه‏اى زبان خاص خود را دارد، البته مقصود از زبان ترجمه، ويژگيهاى زبان‏شناسانه و نشانه شناسانه آن است (نه زبان به معناى لغت فارسى، تركى و غيره)؛ از اين نظر ترجمه‏هاى قرآن به دو گروه قابل تقسيم است:
الف: ترجمه به زبان عرفى (زبان معيار)
مقصود از زبان عرفى همان زبانى است كه عموم مردم با آن سخن مى‏گويند و به عبارت ديگر همان زبان صحيح كه معيار است (نه لهجه‏ها و زبانهاى محلى خاص كه در بين فارسى زبانان مناطق مختلف رايج است). هرگاه مخاطبان ترجمه قرآن عموم مردم باشند، از زبان معيار يعنى زبان عرفى استفاده مى‏شود.
ب: ترجمه به زبان فنى
هرگاه مخاطب يك ترجمه طبقه يا گروه خاصى باشد، ترجمه نيز رنگ فنى به خود مى‏گيرد و با استفاده از اصطلاحات خاص آن گروه انجام مى‏پذيرد. براى مثال، ترجمه‏اى كه براى هنرمندان و شاعران و اديبان جامعه صورت مى‏گيرد، دربردارنده اصطلاحات اديبانه است.
مثال: يكى از متخصصان، آيات سوره روم / 48 و نور /43 را اين گونه ترجمه كرده است:
«فتثيرُ سحابا» [ترجمه لفظى] برانگيختگى و برآشفته شدن ابر. [ترجمه علمى ]برخورد دو جناح سرد و گرم در خط جبهه و ايجاد دخالت ناپايدار و حفره طولانى، شرط اصلى تشكيل ابرهاى انباشته.[40]
«يزجى سحابا» [ترجمه لفظى] رانده شدنِ به دنبال هم و ملايم و منظم ابرها. [ترجمه علمى ]رژه قطار ابرها از بالا سر منطقه مشروب شونده، راه افتادن ابرهاى انباشته (كومولوس) و پشمكى (سيروس) به همراه جبهه و پراكنده شدن در آسمان.[41]

بررسى

صرف نظر از اشكالاتى كه در هر ترجمه (مانند مثال فوق) وجود دارد، ترجمه قرآن مى‏تواند به هر زبانى انجام پذيرد و اين مطلب بستگى به هدف مترجم و مخاطبان او دارد. اگر مخاطبان او عموم مردم هستند لازم است ترجمه با زبان عرفى باشد، تا مخاطبان مفهوم و پيام آيات را بهتر درك كنند، چرا كه اكثر مردم اصطلاحات علوم و فنون را كمتر متوجه مى‏شوند، از اين رو لازم است ترجمه قرآن به زبان عرف و معيار هر ملت صورت گيرد. اما اگر مخاطبان او گروه خاصى با تخصص علمى، ادبى و مانند آن باشند لازم است ترجمه با زبان فنى آميخته شود، و همان طور كه گذشت اين مطلب براساس نياز مخاطب در هر عصرى تغيير مى‏كند و در هر صورت بايد اين مطلب در مقدمه ترجمه تذكر داده شود.
براى مثال، در مقدمه ترجمه تفسير نمونه (ترجمه آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى) گفته شده است كه از روش (زبان عرفى) زبان توده مردم يا زبان قوم ـ نه زبان ادباى قوم ـ استفاده مى‏كند و لذا از برخى لغات عربى كه در زبان فارسى به كار مى‏رود به جاى لغت فارسى نامأنوس «سره» استفاده شده است.

چهارم: تقسيم ترجمه‏ها براساس وجود اضافات در ترجمه و عدم آن

الف: ترجمه خالص (بدون توضيحات در متن يا حاشيه و بدون اضافات تفسيرى) گاهى اهتمام مترجم بر اين است كه فقط مطالب متن را ترجمه كند و از اضافه كردن هر گونه توضيح و تفسيرى پرهيز نمايد. برخى از ترجمه‏هايى كه از روش كلمه به كلمه و جمله به جمله قرآن استفاده نموده‏اند، تلاش كرده‏اند اين گونه باشند. براى مثال به ترجمه‏هاى زير توجه كنيد:
«خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَعَلى سَمْعِهِمْ وَعَلى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (بقره/7)
مهر نهاد خدا بر دلهاى ايشان و بر شنوائى ايشان و بر چشمهاى ايشان پرده ايست و ايشان راست عذابى بزرگ. (دهلوى)
مهر نهاد خدا بر دلهاشان و بر گوش ايشان و بر ديدگان ايشان است پرده‏اى و براى ايشان است شكنجه بزرگ. (معزّى)
خدا بر دلهايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر روى چشمانشان پرده‏اى است، و برايشان عذابى است بزرگ. (آيتى)
ب: ترجمه تفسيرى (خلاصة التفسير يا ترجمه همراه با اضافات)
گاهى مترجم براى آنكه ترجمه را براى مخاطبان قابل فهم سازد و آنان را در فضاى مطالب قرار دهد، ناچار مطالبى را بر متن اصلى مى‏افزايد. مترجمانى كه از روش ترجمه آزاد استفاده كرده‏اند معمولاً از اين شيوه بهره جسته و توضيحاتى تفسيرى را بر ترجمه خود افزوده‏اند. براى مثال، به ترجمه‏هاى زير از آيه 7 / بقره توجه كنيد:
در اثر دشمنى و كينه و رشك و گردنكشى كارشان بجائى رسيده كه خداوند بر دلها و گوششان مهر نهاده راه بر آنها بسته شده كه سخن حق را نمى‏فهمند و نمى‏شنوند و بر چشمهاشان پرده و پوشش غفلت است كه حق را نمى‏بينند و براى ايشان در دنيا و آخرت عذاب و كيفر بزرگ است، در دنيا گرفتار و در آخرت در دوزخ خواهند بود. (فيض الاسلام)
قهر خدا مهر بر دلها و پرده بر گوشها و چشمهاى ايشان نهاد كه فهم حقايق و معارف الهى را نمى‏كنند و ايشان را در قيامت عذابى سخت خواهد بود. (الهى قمشه‏اى)
اگر به ترجمه‏هاى فوق نظر كنيد، بسيارى از واژه‏ها (موارد مشخص شده) توضيح است نه ترجمه.

بررسى

از آنجا كه ترجمه قرآن كريم از مواردى است كه بدون اضافات و توضيحات تفسيرى ممكن نيست، بلكه هر ترجمه خلاصه‏اى از يك تفسير است و بالاتر اينكه هر ترجمه خود تفسير كوتاه قرآن است، ترجمه خالص قرآن كريم صحيح نيست و اگر كسى اقدام به اين عمل كند نمى‏تواند پيام واقعى آيات را بازگو نمايد، و به همين سبب مطالبى پر ابهام و نارسا ارائه مى‏كند. از اين روست كه مى‏بينيم مترجمان فوق (دهلوى ـ معزى، آيتى و...) نيز عملاً نتوانسته‏اند به اين روش پايبند باشند و در موارد متعددى از ترجمه خويش ناچار شده‏اند از توضيحات استفاده كنند. پس ترجمه قرآن به ناچار خلاصه تفسير است.
اما اين شيوه دوم همراه با اين خطر است كه اضافات و توضيحات مترجم به جاى كلام خدا جلوه‏گر شود و ترجمه‏اى تأليف‏گونه ظاهر گردد. راه جلوگيرى از اين خطر آن است كه توضيحات تفسيرى در پرانتز يا به صورت پاورقى آورده شود تا با متن اصلى قرآن آميخته نشود. براى مثال، ترجمه آقاى بهاء الدين خرمشاهى (در چاپ اول) از اين خصوصيت برخوردار است و ايشان توضيحات تفسيرى را در پاورقى‏ها و پرانتز و قلاب آورده‏اند.

پنجم: تقسيم ترجمه‏ها براساس گرايشها و عدم آنها

الف: ترجمه بى‏طرف (بدون لحاظ گرايشهاى كلامى و فلسفى خاص)
از آنجا كه هر مترجمى ديدگاه خاصى در مسائل مذهبى، كلامى و احيانا فلسفى دارد و يا تحت تأثير يكى از اين مكاتب و مذاهب است، در ترجمه تحت تأثير پيش‏فرضهاى ذهنى خود قرار مى‏گيرد. در اين ميان برخى مترجمان سعى مى‏كنند اين تأثيرات را به حداقل برسانند يا كم رنگ كنند و ترجمه‏اى خالص ارائه دهند.
ب: ترجمه براساس گرايش خاص فلسفى، كلامى و مذهبى
برخى مترجمان از روى عمد يا غفلت ترجمه خود را با ديدگاه خاص كلامى خويش هم‏آوا مى‏سازند و بر سر دو راهى‏ها سخن خود را به عنوان سخن خدا ارائه مى‏كنند. براى مثال، در آيه شريفه: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[42] اگر مترجم طرفدار جسم‏گونه بودن خدا باشد يا بخواهد از سبك ترجمه بى‏طرف استفاده كند، مى‏نويسد: «دست خدا بالاى دستهاى آنان است.» و اگر متمايل به ديدگاهى باشد كه جسم داشتن را براى خدا محال مى‏داند، مى‏گويد: «دست (قدرت) خدا بر فراز دستهاى آنان است». و نيز در آيات مربوط به هدايت و گمراهى، و جبر و اختيار، اگر مترجم طرفدار جبرانگارى (= اشعرى) باشد، آيات را بر اساس ظاهر آن ترجمه مى‏كند، و اگر طرفدار ديدگاه اختيار و آزادى انسان (= معتزله و عدليه) باشد، آيات را با توجه به اين ديدگاه ترجمه مى‏كند. براى مثال، آيه‏اللّه‏ مكارم كه براساس آموزه‏هاى مذهب اهل بيت عليهم‏السلام طرفدار آزادى و اختيار انسان است، در ترجمه آيه: «فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ» (ابراهيم / 4) مى‏نويسد:
«سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مى‏كند».
يعنى ايشان آيات ضلالت و هدايت را با اضافه كردن توضيحات داخل پرانتز، به صورتى ترجمه مى‏كنند كه شبهه جبر پيدا نشود. اما آقاى فولادوند در ترجمه خود روش بى‏طرفى را در پيش مى‏گيرد و در ترجمه همان آيه مى‏نويسد: «پس خدا هر كه را بخواهد بى‏راه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند».

بررسى

تأثير گرايشها و پيش‏فرضهاى ذهنى، كلامى، فلسفى و مذهبى افراد در ترجمه قرآن به طور كامل قابل پيشگيرى نيست؛ از اين رو ترجمه خالص قرآن دشوار بلكه غيرممكن است، اما لازم است مترجم بكوشد تا اين تأثيرات را به حد اقل برساند و مخاطبان را با زلال كلام الهى آشنا كند تا براساس فطرت سالم خويش آن را بفهمند و هدايت شوند، و اگر مترجم قصد داشت كه به ديدگاه خاص كلامى يا فلسفى اشاره كند آن را به پاورقى منتقل كند يا در پرانتز قرار دهد و از متن اصلى جدا سازد و در مقدمه ترجمه هم يادآورى كند كه اين ترجمه براساس چه مذهب يا گرايش خاصى ترجمه شده است.
البته در اينجا مى‏توان بين دو دسته از گرايشها تفاوت قائل شد:
نخست نكات عقيدتى كه در تفسير آيه وجود دارد و اگر در متن ترجمه دخالت داده نشود و در پرانتز آورده نشود، معناى ظاهر آيه بر خلاف مقصود حقيقى خدا خواهد شد و ممكن است مخاطب را به گمراهى بكشاند، كه در اين صورت لازم است آن نكته تفسيرى يا عقيدتى در پرانتز يا پاورقى آورده شود.
و دوم نكات فلسفى، كلامى و مذهبى است كه ديدگاه شخص مفسر است و اگر بر متن ترجمه اضافه نشود زيانى به معنى نمى‏رساند كه در اين صورت نبايد آنها را در ترجمه منعكس سازند.

ششم: تقسيم ترجمه‏ها براساس اعتبار مترجم و ترجمه

الف: ترجمه غيرمعتبر
براى ترجمه هر متن كهن يا تخصصى لازم است مترجمِ آن شرايط و صفات لازم را احراز كرده باشد تا بتواند ترجمه‏اى معتبر از آن ارائه كند. براى مثال، متون قديمى پارسى تسلط بر زبان باستانى پهلوى را مى‏طلبد، و نيز ترجمه متون كتاب مقدس منوط به داشتنِ تسلط كافى بر متون اصلى (مثلاً عبرى، لاتين، انگليسى و...) است و بدون دارا بودنِ شرايط، ترجمه غيرمعتبر مى‏شود. نيز مترجم قرآن بايد بر زبان مبدأ (عربى) و زبان مقصد (فارسى) مسلط باشد و از تفسير قرآن آگاهى داشته باشد وگرنه ترجمه او معتبر نخواهد بود.
ب: ترجمه معتبر عبارت است از ترجمه‏اى كه مترجمِ داراى شرايط به آن پرداخته است. اگر مترجم هر متنى داراى صفات و شرايط لازم و در خورِ آن ترجمه باشد مى‏تواند ترجمه‏اى معتبر ارائه دهد. البته اين بدان معنى نيست كه هر كس داراى شرايط لازم است ترجمه‏اى صحيح ارائه خواهد كرد، بلكه هر مترجم متبحّر و متخصصّى نيز ممكن است گرفتار لغزش شود. به عبارت ديگر ترجمه معتبر ملازم ترجمه صحيح نيست؛ يعنى اگر مترجمى داراى تخصص و شرايط باشد و با رعايت ضوابط قرآن را ترجمه كند ترجمه او معتبر و در خور بررسى است كه پس از بررسى ممكن است ترجمه‏اى صحيح يا غيرصحيح باشد.

بررسى

از آنجا كه ترجمه قرآن نوعى تفسير كوتاه است، مترجم آن بايد در اصل يك مفسر باشد، يعنى شرايط مفسر قرآن را كسب كرده باشد،[43] وگرنه ترجمه او ترجمه‏اى غيرمعتبر بلكه تفسير به رأى محسوب مى‏شود ونه تنها اقدامى سودمند نيست بلكه از نظر شرعى عملى حرام است كه در روايات متعدد وعده آتش بر آن داده شده است.[44]

هفتم: تقسيم ترجمه براساس عناصر هنرى

الف: ترجمه منثور و بدون آهنگ
بيشتر ترجمه‏هاى فارسى به صورت منثور و بدون آهنگ خاص است، يعنى مترجمان در صدد انعكاس سبك و آهنگ خاص قرآن نبوده‏اند.
ب: ترجمه‏هاى هنرى
برخى از مترجمان قرآن علاوه بر برگردان معناى آيات، سبك هنرمندانه‏اى نيز در آن به كار برده و گاه تلاش كرده‏اند آهنگ خاص آيات قرآن (به ويژه در سوره‏هاى مكى) را در ترجمه فارسى منعكس كنند.
اين سبك از ترجمه خود داراى گونه‏هاى متعدد است:

1. ترجمه منظوم

در اين شيوه اديبان و شاعران پارسى‏گو، تلاش كرده‏اند همه يا بخشى از آيات را به زبان شعر بنويسند. از اين رو برخى نويسندگان برآنند كه بايد خليل، سنايى، عطار، مولانا، سعدى و حافظ را از مترجمان قرآن بناميم.[45] تا آنجا كه گفته‏اند:
مثنوى معنوى مولوى
هست قرآنى به لفظ پهلوى
و نيز در عصر ما آقاى اميد مجد تمام قرآن را به شعر ترجمه كرده است. او در ترجمه سوره حمد مى‏نويسد:
سرآغاز گفتار نام خداست
كه رحمتگر و مهربان خلق راست
ستايش بود ويژه كردگار
كه بر عالمين است پروردگار
كه بخشنده و مهربان است نيز
بود صاحب عرصه رستخيز
ترا مى‏پرستيم تنها و بس
نداريم ياور به غير از تو كس
و در ترجمه سوره ناس مى‏نويسد:
بگو مى‏برم سوى ربّى پناه
كه خلق جهان راست شاه واله
ز شيطان خناس كز مكر و شر
كند وسوسه قلبهاى بشر
كند وسوسه قلبها هر دمى
چه از جن بود او چه از آدمى[46]

2. ترجمه آوايى

در اين سبك مترجمان اديب تلاش كرده‏اند كه آهنگ قرآن را در ترجمه فارسى آن منعكس سازند تا بر شيرينى آن بيفزايند. براى مثال، در ترجمه‏اى كه در عصر ما در كنار گنبد امام رضا(ع) كشف شد و متعلق به اواخر قرن سوم هجرى از مترجمى ناشناس است مى‏نويسد:
الاّ الذين صبروا
آنان كه در بلا از صابران باشند
و عملوا الصالحات
وندر كردار از صالحان باشند،
اولئك لهم مغفرة و اجر كبير[47]
آمرزيدگان مأجوران باشند[48]
و نيز ترجمه قرآن ابوحفص نجم الدين عمر نسفى (462 ـ 538 ق ) از ترجمه‏هاى آوايى قرآن به شمار مى‏آيد.
و نيز دكتر عبدالكريم بى‏آزار شيرازى مدعى سبك نوينى از ترجمه تحت عنوان «ترجمه پيوسته، تفسيرى و آوايى» است كه خود نوعى از ترجمه آوايى به شمار مى‏آيد. ايشان در ترجمه سوره حمد مى‏نويسد:
به نام خداوند گسترده احسان و پيوسته مهربان
هر حمد و سپاسى از آنِ خداى ربّ العالمين است [كه مولى، مدبّر و مربى جهانيان است].
خداوندى كه رحمتش گسترده و مهرش پيوست است.
مالك روز [برُوز حقايق] دين [يعنى قيامت] است.
[كه در آن حساب و جزا و حكم و سياست است].

بررسى

ترجمه هنرى (منظوم و آوايى) در جاى خود نيكوست و مى‏تواند مخاطبان با ذوق را به سوى قرآن جذب كند. البته طبيعى است كه گاهى در اثر تنگناى قافيه‏هاى شعر، مطالب و معانى آيات اضافه يا كم مى‏شود (براى مثال در شعر اميد مجد مواردى كه مشخص شده اضافى است).
البته اين اشكال در ترجمه آوايى كمتر است ولى منتفى نيست و گاه مترجم مجبور مى‏شود يك كلمه را به چند صورت ترجمه كند تا آهنگ شعرگونه كلام حفظ شود. علاوه بر اينكه در برخى سوره‏هاى قرآن سبك و آواى خاصى وجود دارد (مانند سوره فرقان يا سوره‏هاى كوتاه مكى) و در اين موارد رعايت آهنگ كلام تا حد امكان مناسب است ولى در برخى سوره‏هاى ديگر به ويژه در سوره‏هاى بلند مدنى (مانند سوره بقره و آل عمران و...) معمولاً آهنگ و آوا كمتر وجود دارد و اصولاً ايجاد آهنگ و آواى شعرگونه در ترجمه همه آيات قرآن موجب تكلف مى‏گردد.

يادآورى

در ترجمه هنرى لازم است به اين نكته توجه شود كه بين انعكاس عواطف گوينده يا نويسنده با انعكاس عواطف مترجم تفاوت است. به عبارت ديگر، مترجم مى‏تواند در ترجمه، لحن و فضاى آيات (مثل لحن و فضاى جنگ، قصه، دعا و غيره) را در آهنگ عبارت ترجمه منعكس كند، ولى حق ندارد احساسات خود را در ترجمه داخل كند. براى مثال، هنگامى كه از سخنان نويسنده خشنود شود، با كلمات شيرين و محترمانه ترجمه كند (براى مثال: قال = فرمود) و در مواردى كه از سخنان نويسنده ناخشنود است از كلمات غيرمحترمانه يا زننده استفاده كند.

منابع

ـ اصول و مبانى ترجمه، صفارزاده، طاهره، تهران، انتشارات دانشگاه، 1363.
ـ اصول و مبانى ترجمه قرآن، نجار، على، رشت، انتشارات كتاب مبين،1381ش.
ـ التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، معرفت، محمدهادى، مشهد، نشر دانشگاه علوم اسلامى رضوى، 1418 ق.
ـ الدر فى الترجمان، المتحد المروزى، محمد بن منصور، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1361 ش.
ـ المبسوط، شرح الكافى، سرخسى، چاپ سعادت، مصر 1331 ق.
ـ باد و باران در قرآن، بازرگان، مهدى، به اهتمام سيد محمد مهدى جعفرى، تهران، شركت سهامى انتشار، 1353 ش.
- پلى ميان شعر هجايى و عروضى فارسى در قرن اول هجرى و ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، به اهتمام و تصحيح دكتر احمد على رجايى.
- تاريخ ترجمه عربى به فارسى (1. ترجمه‏هاى قرآنى)، آذرتاش، آذرنوش، 1375 ش، سروش.
ـ ترجمه تفسير طبرى، علماى ماوراء النهر، به اهتمام حبيب يغمايى، تهران انتشارات توس، 1356 ش، 7 مجلدى.
- ترجمه قرآن، پاينده، ابوالقاسم، چاپ پنجم، 1357.
- ترجمه قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، 1378 ش، قم، نشر مدرسة الامام على بن ابى طالب (ع).
ـ روض الجنان و روح الجنان، رازى، ابوالفتوح، تصحيح ميرزا ابوالحسن شعرانى، تهران، 1344 ش، بى‏نا، 13 جلدى.
ـ طبقات مفسران شيعه، عقيقى بخشايشى، قم، دفتر نشر نويد اسلام، چاپ اول، 1371 ش.
- قرآن كريم با ترجمه فارسى، به خط مصباح‏زاده، با تصحيح هفت نفر از علماى حوزه علميه قم، سازمان انتشارات جاويدان.
- قرآن مجيد با ترجمه منظوم (قرآن نامه)، مجد، اميد، تهران، چاپ دوم، 1377 ش.
ـ قرآن ناطق، بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376 ش.
- كتاب‏شناسى جهانى ترجمه‏ها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان، عصمت بينارق و خالد ارن، ترجمه محمد آصف فكرت، 1373، ش، بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى.
ـ كشكول، عاملى، محمد بهاء الدين، طبع مصر، بى‏نا، 1370 ق.
ـ لسان التنزيل، (مؤلف مجهول)، به اهتمام و تصحيح مهدى محقق، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، 1344 ش.
- مجله مترجم، ش 10 (مجموعه مقالات)
ـ معجم مصنفات القرآن، شواخ اسحاق، على، منشورات دار الرفاعى للنشر، 1404 ق.
ـ مغنى، ابن هشام، چاپ تبريز، سوق المسجد الجامع.

پی نوشت ها:

[1]. صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 2.
[2]. براى ترجمه، معانى لغوى و اصطلاحى متعددى گفته شده كه ذكر آنها در خور اين مقاله نيست (ر.ك: لطفى پور ساعدى، كاظم، درآمدى به اصول و روش ترجمه، ص 66 و نيز نجار، على، اصول و مبانى ترجمه قرآن، ص 19 و...).
[3]. ر.ك: بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق ج 1، ص 33 و نيز مجموعه مقالات كنفرانس بررسى مسائل ترجمه، دانشگاه تبريز، 1369 ش.
[4]. مؤلفه‏هاى تأثيرگذار در روش ترجمه، در مباحث بعدى كه روشهاى ترجمه بيان مى‏شود روشن‏تر خواهد شد.
[5]. سرخسى، المبسوط، شرح الكافى، ج 1، ص 137 و نيز: شواخ اسحاق، على، معجم مصنفات القرآن، جزء دوم، ص 13.
[6]. البته در مورد تاريخ ترجمه و ترجمه‏هاى قرآن كتابهاى متعددى نوشته شده است اما كمتر به مبحث روش‏شناسى اين ترجمه‏ها پرداخته‏اند. براى نمونه ر. ك: آذرنوش، آذرتاش، تاريخ ترجمه عربى به فارسى 1. ترجمه‏هاى قرآنى و كتاب‏شناسى جهانى ترجمه‏ها و تفسيرهاى چاپى قرآن مجيد به شصت و پنج زبان، عصمت بينارق و خالد ارن، ترجمه محمد آصف فكرت.
[7]. عاملى، محمد بهاء الدين، كشكول، ج 1، ص 388.
[8]. مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن، پى نوشت نويسنده، نشر مدرسة الامام على بن ابى‏طالبع، 1378 ش.
[9]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، ج 1، ص 117ـ 120.
[10]. عقيقى بخشايشى، طبقات مفسران شيعه، ج 1، ص 148.
[11]. بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 227 ـ 269.
[12]. ر.ك: مقالات بهاءالدين خرمشاهى و سيد جلال الدين مجتبوى.
[13]. براى نمونه نگاه كنيد به: مقدمه ترجمه دهلوى و پى‏نوشت‏هاى ترجمه بهاء الدين خرمشاهى.
[14]. ر.ك: مقدمه ترجمه آيه‏اللّه‏ مكارم شيرازى و نيز مجله مترجم، ش 10، ص 57 - 58.
[15]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 33.
[16]. لسان التنزيل مؤلف مجهول به اهتمام و تصحيح دكتر مهدى محقق.
[17]. المتحد المروزى، محمد بن منصور، الدر فى الترجمان، ذيل سوره والعصر.
[18]. ترجمه تفسير طبرى، به اهتمام حبيب يغمايى، ج 1، ص 87.
[19]. ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح‏الجنان، با تصحيح شعرانى، ج 1، ص 250.
[20]. قرآن كريم با ترجمه فارسى، به خط مصباح زاده، با تصحيح هفت نفر از علماى حوزه علميه قم، سازمان انتشارات جاويدان، 1337 ش.
[21]. مجتبوى، سيد جلال الدين، مترجم، ش 10، ص 36.
[22]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 118.
[23]. بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 239.
[24]. ر. ك: صفارزاده، طاهره، اصول و مبانى ترجمه، ص 24 - 41.
[25]. پاينده، ابوالقاسم، مقدمه ترجمه قرآن.
[26]. بى‏آزار شيرازى، همان، ص 243.
[27]. بى‏آزار شيرازى، همان، ص 243.
[28]. همو، ص 244.
[29]. همو، ص 239.
[30]. سيّدى، سيد حسين، مترجم، ش 10، ص 182.
[31]. بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 265.
[32]. معرفت، محمدهادى، التفسير و المفسرون، ج 1، ص 120.
[33]. خرمشاهى، بهاءالدين، مترجم، ش 10، ص 57.
[34]. ضمير فصل به معناى تأكيد و حصر مى‏آيد كه معناى حصر حتمى است. ر. ك: مغنى، ابن هشام، ص 5 ـ 644.
[35]. ر.ك: مترجم، ش 10، ص 55.
[36]. همان، ص 201.
[37]. روم / 48.
[38]. نور / 43.
[39]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154.
[40]. بازرگان، مهدى، باد و باران در قرآن، ص 6 ـ 154.
[41]. همان.
[42]. فتح / 10.
[43]. شرايط مفسر قرآن عبارتند از: آگاهى از ادبيات عرب صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانى و بيان آگاهى از علوم قرآن، آگاهى از بينشهاى عقيدتى، اخلاقى، اجتماعى و علوم تجربى، آگاهى از علم فقه و اصول الفقه، آگاهيهاى تاريخى و جغرافيايى (شأن نزول‏ها) و... آگاهى از اصول دين، آگاهى و مراجعه به احاديث. ر.ك: رضايى اصفهانى، محمدعلى، درآمدى بر تفسير علمى قرآن ص 61 و ص 108.
[44]. عن رسول اللّه‏ص: من قال فى القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار (ترمذى، سنن، ج 5، ص 199). عن الرضا(ع) عن آبائه قال اللّه‏ تعالى: ما آمن بى من فسّر برأيه كلامى صدوق، امالى، ص 6.
[45]. بى‏آزار شيرازى، عبدالكريم، قرآن ناطق، ج 1، ص 2 ـ 251.
[46]. مجد، اميد، قرآن مجيد با ترجمه منظوم قرآن نامه، تهران، چاپ دوم، 1377 ش.
[47]. هود / 11.
[48]. پُلى ميان شعر هجايى و عروضى فارسى در قرن اول هجرى و ترجمه آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، به اهتمام و تصحيح دكتر احمد على رجايى، ص 20.