» » » » در آمدي بر بايستگي هاي پژوهشي قرآن كريم
عنوان
موضوع

قرآن پژوهی

نام دانشجو

سيد محمدعلي ايازي

نام دانشگاه

زبان

فارسی

دانلود

در آمدي بر بايستگي هاي پژوهشي قرآن كريم(1) *

سيد محمدعلي ايازي


در آغاز بايد ببينيم منظور از «بايستگي‏هاي پژوهشي» چيست؟ درواقع با اين هدف كه ببينيم در زمان كنوني ما بايد به چه مساله‏اي از مسائل قرآن بپردازيم؟ چه ضرورت‏ها يا چالشهايي در جامعه وجود دارد و حاملان قرآن چگونه مي‏توانند پاسخگوي مشكلات، شبهات و نيازها باشند؟ اگر ارزيابي كوتاهي از مسايل كنوني جوانان جامعه داشته باشيم بدون شك مي‏بينيم كه عصر ما عصر بحران فرهنگي و بحران خلاء معنويت است كه گريبانگير جامعه ما شده است و جامعه ما از اين لحاظ يك جامعه بحران زده است. اين واقعيت جامعه ماست. كافي است مسائلي را كه در اطراف ما مي‏گذرد با دقت مشاهده كنيم و ببينيم در سطح مراكز آموزشي و علمي ما چه نگراني‏هايي وجود دارد، در ميان جوانان ما چه مي‏گذرد؟ چه الگوها و رفتارهايي وجود دارد و از چه چيزهايي رنج مي‏برند؟ اگر اين بحران‏ها در آينده حل نشود تبديل به بحرانهاي مخرب ديگري مي‏شود.
يكي از نعمتهاي جامعه ما جوان بودن آن است كه مي‏توان از آن استفاده خوبي نمود؛ با اين حال ولي همانگونه كه قطرات باران مي‏تواند نعمت باشد ولي اگر در مسير صحيح قرار نگيرد، سيلي بنيان كن مي‏شود، همين جواناني كه مي‏توانند منشا خلاقيت و توسعه در جامعه باشند، نيز در صورتي كه در مسير صحيح قرار نگيرند تبديل به فاجعه و بحران مي‏شوند. به عنوان مثال ابراز شادي يا ناراحتي در مورد پيروزي يا شكست تيم فوتبال يك امر طبيعي است، اما در شرايط خاص تبديل به بحران مي‏شود، بطوري كه در يك شب خسارات زيادي به كشور وارد مي‏شود. شما ببينيد كه در مدارس و دانشگاهها چه مقدار از اوقات فراغت جوانان پر مي‏شود و به نحو احسن از آن استفاده مي‏شود؟ مسئولان كشور چقدر مي‏توانند برنامه داشته باشند و از اين نيروي عظيم در جهت سازندگي و توسعه كشور بهره ببرند اما به خوبي استفاده نمي‏شود. حال دو روش براي برخورد با اين مسائل وجود دارد: يك روش اين است كه براي حل اين مشكلات برنامه ريزي شود و مطابق با نيازهاي مردم برنامه‏هاي گوناگون ارائه شود و يك راه اين است كه با خشونت برخورد نمود. نسبت به راه نخست، بهتر اين است كه به جوانان راه نشان دهيد و تشويق و تمجيد كنيد. امام علي(ع) در نهج‏البلاغه مي‏فرمايند: «آخرالدواء الكي (2)» آخرين راه حل داغ كردن است. در زمانهاي قديم داغ‏كردن به عنوان آخرين راه حل جهت درمان حيوانات زخمي استفاده مي‏شده است. امام از اين مثال براي توضيح روش برخورد با معضلات اجتماعي استفاده مي‏كند و با كنايه توضيح مي‏دهد كه گره‏اي را كه با دست باز مي‏شود، نبايد با دندان باز كرد. اما متاسفانه برخي كه انديشه‏شان خشونت، زدن و كوبيدن و بستن است مي‏گويند: اول الدواءالكي.
امام باقر (ع) در روايتي حكومت بني اميه و امامت اهل بيت را با هم مقايسه مي‏كنند و مي‏فرمايند: «وكان ولاية بني‏اميه كان بالسيف والعصف والجور و كان امامتنا بالرفق والورع والاجتهاد(3)» امامت بني‏اميه با شمشير و زور و قلدري و ستمگري و خشونت بود، اما امامت ما با رفق و مدارا، گذشت، تلاش و تقوا است. يعني دو نوع جهت‏گيري و موضع‏گيري در برخورد با معضلات اجتماعي و شيوه مديريت جامعه و تبليغ دين و تحقق جامعه ديني وجود دارد: يكي به روش بني اميه و ديگري به روش اهل بيت (عليهم‏السلام). خداوند نيز در قرآن كريم مي‏فرمايد: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي احسن (4)» يعني اي پيامبر، مردم را به راه پروردگار با حكمت و موعظه حسنه دعوت كن و با آنان به بهترين روش مجادله كن.
بنابراين اگر كسي مي‏خواهد در صراط قرآن قرار گيرد، اول بايد خودش در بستر و سكوي قرآن قرار گيرد و با معارف قرآن آشنا شود و اخلاق خود را اخلاق قرآني كند و كسي كه مي‏خواهد مردم را به قرآن دعوت نمايد، بايد با حكمت و موعظه باشد و اگر مي‏خواهد با مخالفان جدال نمايد، اين جدال بايد جدال احسن باشد.
اصولاً در خدمت قرآن بودن ارزشمند است. حامل قرآن بودن و رساندن پيام قرآن را به عهده داشتن بسيار مهم است. در اين باره فخر رازي (م 606) كه يكي از مفسران قرآن كريم و از فيلسوفان و متكلمان بزرگ جهان اسلام در قرون 6 و 7 بوده است، در وصيت نامه‏اي كه به فرزندش مي‏نويسد مي‏گويد: «فرزندم من همه راهها را طي نمودم: كلام، منطق، فلسفه، اما بالاخره فهميدم كه مي‏بايست به خدمت قرآن برگردم.» يكي از شاگردان علامه بزرگوار آقاي محمدحسين طباطبائي دانشمند و مفسر بزرگ معاصر در كتابي به نام مهرتابان، خاطرات خود با علامه را گردآوري كرده است. وي در اين كتاب نقل مي كند كه از علامه پرسيدم شما كه سالها فلسفه و عرفان تدريس كرده‏ايد مي‏بينم كه بعد از آن همه سال آنچه مي‏گوييد و مي‏خوانيد قرآن است آيا اين يك انتخاب است يا يك اتفاق؟ علامه فكري كرد و گفت «اي كاش من از اول به قرآن روي مي‏آوردم و آن را مي‏شناختم».
در اينجا مناسب مي‏بينم به يك نكته قرآني و اخلاقي اشاره كنم: و قرآن كريم قبل از طرح مساله حجاب در سوره نور مي‏فرمايد: «قل للمومنين يغضوا من ابصارهم» يا خطاب به خانم‏ها مي‏گويد: «قل للمومنات يغضض من ابصارهن (5)» يعني به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامني ورزند و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند. يعني وظيفه نخست هر مسلماني را در مقابل مسائل جنسي پرهيز از چشم چراني مي‏داند و پيش از حكم حجاب، آفت چشم را بيان مي‏كند. قرآن به اين نكته اشاره مي‏نمايد كه كسي ممكن است حجاب هم داشته باشد اما نگاهش شهوت آلوده باشد. نگاه گناه و معصيت باشد، نگاهي كه يك حامل قرآن نبايد و نمي‏تواند داشته باشد و از آنجا كه گناه تاثير معنوي مي‏گذارد، موجب سلب توفيق در خدمت به قرآن مي‏گردد. امام باقر(ع) در روايتي مي‏فرمايند «گناه مانند زنگار است»، همانگونه كه وقتي سطح فلز يا آينه زنگار مي‏گيرد نور را منعكس نمي‏نمايد، قلب انسان نيز وقتي آلوده به گناه شد، ديگر بازگشت ممكن نيست، (6) دعا و معنويت بر آن تاثير نمي‏گذارد و حضور قلب ايجاد نمي‏شود و نمي‏تواند به درستي خدمت كند و در خدمت قرآن باشد. پس اولين شرطي كه حاملان قرآن براي ايفاي نقش هدايتي و تربيتي خود در جامعه به آن نياز دارند، مسئله تهذيب نفس و اجتناب از گناه و سير و سلوك معنوي است و همچنين تشريح اين مسئله براي جامعه است. شرط دوم شناخت و آگاهي از قرآن و معارف دين است. قرآن مي‏فرمايد: «هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون (7)» شايد در هيچ فرهنگي به اندازه فرهنگ اسلامي و قرآني به علم اهميت داده نشده است. روايات زيادي داريم كه امام اميرمومنان مي‏فرمايد: «خذالحكمه ولومن المشركين (8) يا: «خذالحكمه ولومن الكافرين (9)». حكمت را بياموزيد گرچه از كافران و مشركان باشد. «اطلب العلم و لوكان بالصين (10)» علم را طلب كنيد ولو در چين باشد. حتي بنيان فلسفه اسلامي، فلسفه يونان و غرب است و اين اشكالي ندارد. امام صادق در صحبتهاي خود مي‏فرمايند «قال ارسطو». ايرادي ندارد اگر علمي در غرب بود آنرا بياموزيم و اينكه اگر علمي در جايي غير از ميان مسلمانان باشد، دليل بر بطلان آن نيست. امام اميرالمومنين (ع) مي‏فرمايد: «انظروا الي ما قال ولاتنظروا الي من قال (11)» نگاه كنيد ببينيد كه حرف چيست نه اينكه چه كسي سخن مي‏گويد. پيامبر اكرم (ص) مي‏فرمايد: «طلب العلم فريضه علي كل مسلم (12).» دانش آموختن بر هر مسلماني واجب است.
اما سوال ديگري كه در باب بايستگي‏هاي پژوهشي قرآن مطرح است اين است كه آيا قرآن پاسخگوي هر زمان و مكاني است؟ يعني آيا قرآن اين قابليت و ظرفيت را دارد كه بتواند در هر زمان و مكاني مشكلات و نيازمندي‏هاي جامعه را برآورده سازد؟ روايتي از امام رضا (ع) نقل شده است كه مي‏فرمايد: «لان‏الله تبارك و تعالي لم يجعله الزمان دون زمان ولاالناس دون ناس فهو في كل زمان جديد (13)» قرآن فقط براي جزيره العرب نازل نشده است. علامه طباطبائي مي‏فرمايند قرآن را دو سال قبل خوانده‏ام و الان كه مي‏خوانم مي‏بينم كه مطلب جديدي را پيدا كرده‏ام. چرا چنين است؟ چون اين سخن خداست، سخناني بس ژرف و بي‏پايان است و او عالم به نيازها و نيازمنديهاي انسان است.
قرآن كريم خصوصياتي مجزا از كتابهاي ديگر دارد. من كار مقايسه‏اي بين قرآن و ديگر كتب داشته‏ام، قرآن در عين حال كه مهيمن (مهيمن يعني ناظر (14)) است، تازه است، كتابي است كه نازل شده تا رحمه‏للعالمين باشد. من فقط يك جمله از آربري مترجم مشهور قرآن به زبان انگليسي نقل مي‏نمايم. او مقدمه‏اي در آغاز ترجمه‏اش دارد كه مي‏گويد: «من اگر چه مسيحي هستم و شايد آنچه مسلمانان از قرآن مي‏دانند ندانم و با اينكه بيست سال از زماني كه من قرآن را ترجمه نمودم مي‏گذرد اما هنوز هم تاثير قرآن بر تاروپود من وجود دارد و قرآن بر من جاذب و تاثير گذار است.»
متاسفانه فضايي كه الان در كشور براي قرآن به وجود آمده فضاي مناسبي نيست و آنچه بيشتر بر آن تاكيد مي‏شود حفظ و قرائت است، در حالي كه ائمه معصومين ما بيشتر بر تفسير و فهم قرآن تاكيد داشته‏اند. حفظ قرآن مي‏بايست مقدمه‏اي براي انس و فهم قرآن باشد بايد به سمتي برويم كه حاملان قرآن با قرآن مانوس شوند، ارتباط برقرار نمايند و حجابهاي قرآن را كنار بزنند و بتوانند براي جامعه خود نقش ايفا نمايند. در آن صورت است كه قدرت هر بياني را در قرآن خواهيم داشت و قرآن پاسخگوي نيازهاي جامعه خواهد بود. من در كتاب قرآن و تفسير عصري، به صورت مفصل درباره جايگاه و اهميت تفسير عصري، توضيح داده‏ام. پس اگر اين پاسخگويي قرآن مطرح است و اگر قرآن كريم عصري است، اين مساله در باب بايستگي‏هاي پژوهشي قرآن مطرح مي‏شود كه چگونه مي‏توانيم قرآن را به جامعه خود عرضه نمائيم.
به نظر من مهم‏ترين بايستگي پژوهشي قرآن در عصر حاضر، عرضه مناسب معارف قرآن به نسل جديد است. طرح مسائلي از قرآن كه بتواند آنان را با معنويت آشنا كند و نشان بدهد كه قرآن تا چه اندازه به جامعه بشريت اهميت قائل شده است. موضوعاتي مانند: جايگاه انسان، شيوه تعامل با مخالفان، شيوه حل مشكلات و نارسايي‏هاي اجتماعي، اهميت علم و دانش، اهميت تلاش و كوشش. راههاي خودسازي و جامعه سازي. ويژگيهاي يك جامعه ديني سالم كه در آن هم معنويت وجود دارد و هم آزادي. در اين باره قرآن‏پژوهان بايد با ايده‏ها و انديشه‏هاي گوناگون در زمينه مسائل ياد شده آگاه باشند و بدانند در اين باب بشريت چه مي‏گويد و چه روشهايي را پيشنهاد مي‏كند و چه دورانهايي را تجربه كرده است، آنگاه به سراغ قرآن بروند و ببينند در اين باره قرآن چه مي‏گويد و چه پاسخي دارد و از ميان راه‏ها و تجربه‏ها با كدام راه و روش سازگار است و يا قرآن با آن مخالفتي ندارد. اميرالمومنين(ع) در نهج‏البلاغه درباره قرآن مي‏فرمايند: «هذا القرآن انما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لابد له من ترجمان (15)» قرآن كريم يكسري خطهايي بين دو جلد است؛ اين خطها كارها مي‏توانند بكنند ولي نمي‏تواند خود سخن بگويد. بايد كسي آنها را عرضه نمايد. جالب‏تر عبارتي ديگر از حضرت در اين باره است كه مي‏فرمايد: «ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ابدا (16)» اين قرآن را به سخن گفتن در آوريد كه هرگز خود سخن نمي‏گويد. يعني از او بپرسيد و مسائل و مشكلات و راه حل‏ها را از قرآن بخواهيد. اين در بخش نظري است اما در بخش عملي قرآن الگو است. قرآن نمونه روش عملي انسان است. شخصي از امام باقر عليه‏السلام پرسيد: براي من پيامبر را معرفي كنيد، فرمودند: «خلقه القرآن » يعني اگر مي‏خواهي قرآن را ببيني پيامبر را ببين و اگر مي‏خواهي پيامبر را بشناسي به قرآن نگاه كن و اگر ما الفاظ قرآن را باز كنيم و بفهميم مصداق آن پيامبر مي‏شود. از عايشه هم پرسيدند پيامبر را چگونه ديدي گفت: «خلقه القرآن» اخلاق پيامبر اخلاق قرآني بود.
بنابراين، بحث من در باب بايستگي‏هاي پژوهشي قرآن پاسخ به اين سوال است كه اگر بخواهيم چنين نقشي را در جامعه ايفا كنيم و به عنوان حاملان قرآن، آن را به جامعه عرضه نمائيم، با توجه به اين دو اصل چگونه مي‏توانيم اين وظيفه را بانجام برسانيم. من در اينجا پنج راه كه حاملان قرآن بوسيله آن مي‏توانند قرآن را به جامعه معرفي نمايند ذكر مي‏كنم:
1 ـ انتقال و توضيح شرايط عصر نزول؛ يعني تبيين شرايط عصر نزول و توضيح موقعيت پيامبر در جامعه، كه در نتيجه آن، تحولاتي كه در اثر حركت قرآن در جامعه بوجود آمده روشن خواهد شد. البته كتابهاي زيادي در اين زمينه نوشته شده از جمله در آستانه بعثت پيامبر، عصر نبوي، در آستانه قرآن كه شرايط عصر نزول قرآن را شرح مي‏دهد. اما مهم اين است كه توضيح دهيم با نزول قرآن چه تحولاتي بوجود آمد و ملت‏هاي مسلمان چه دگرگوني‏هايي پيدا كردند و اين تحولات چگونه انجام گرفته است. به عنوان نمونه به يكي از تحولاتي كه در اثر دعوت قرآن يعني مبارزه با جهل و بي‏سوادي كه به وقوع پيوست اشاره مي‏كنم. من در جايي ديدم كه پطروشفسكي مورخ اسلام در ايران، يك نكته تاريخي ذكر مي‏نمايد و مي‏گويد: هنگامي كه امام رضا مي‏خواستند وارد شهر نيشابور شوند 20 هزار نفر با قلم زرين به دست، نه قلم‏هاي معمولي كه آن فراوان بود، به استقبال ايشان آمده بودند تا مطالبي را كه از ايشان مي‏شنوند يادداشت كنند. شما نگاه كنيد كه پيامبر در چه عصري زندگي مي‏كرد و علم و كتابت چه اندازه رشد كرده بود و مردم با اختلاف درجات چقدر سواد داشتند. بدون شك پيامبر در ابتدا با افرادي بي‏سواد روبرو بود و قرآن در چنين موقعيتي نازل شد، ولي اسلام و قرآن چنان تاثيري در جامعه گذاشت كه شهري مثل نيشابور تبديل به يك مركز فرهنگي بزرگ گرديد و اين مساله در تبليغ و تحقيق جايگاه ويژه‏اي دارد.
يك راه ديگر براي تبيين و توضيح شرايط عصر نزول، توضيح روش‏هاي مختلفي است كه پيامبر با مخالفان به كار مي‏برد. شهيد مطهري در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي مي‏گويد: «اگر پيامبر وقتي در مقابل مشركان قرار مي‏گرفت به آنان مي‏گفت تو مشركي تو منافقي برو كنار و با آنها سخن نمي‏گفت و با مدارا و منطق تبليغ خود را انجام نمي‏داد، يك نفر هم مسلمان نمي‏شد، در حالي كه وقتي خاكستر بر سر پيامبر مي‏ريختند و پيامبر مي‏ديد يك روز اين كار را نمي‏كند مي‏گويند چه شده كه امروز اين كار را نكرده است، مي‏گويند مريض است مي‏گويند برويم عيادتش. «بنابراين، ما اگر بخواهيم عصر نزول را تحليل كنيم و نقش قرآن را در تحول جامعه نشان دهيم، بايد ببينيم قرآن چه كرد كه از دل جامعه وحشي عصر جاهليت، تمدن عظيم اسلامي بيرون آمد. در كتاب تاريخ تمدن اسلام و عرب، نوشته گوستاولوبون آمده است كه فرهنگ تمدن غرب مديون فرهنگ اسلام است. ما اگر مي‏خواهيم به تمدن مسلمانان آن عصر برسيم بايد ببينيم كه پيامبر چگونه توانست مردمي را كه در نهايت فقر و بي‏سوادي و جنگ و توحش و فساد و فحشا بودند به انسانهاي متمدن و با فرهنگ تبديل نمود. بايد اين تحولات را ترسيم كنيم و به مسلمانان نشان دهيم اگر مي‏خواهيم از حالت عقب ماندگي در آييم، به عزت و سروري برسيم، بايد از اين روشها استفاده كنيم. بايد به قرآن برگرديم.
2 ـ پاسخگويي به نيازها: يكي از كارهايي كه در رابطه با بحث بايستگي‏هاي پژوهشي مطرح است، اين است كه قرآن كريم براي پاسخگويي به مشكلات امروزي چه جوابي داده است كه ما مي‏بايست چالشها را بشناسيم و پاسخ را از قرآن دريافت نمائيم. در اين باره در آغاز قرآن پژوهان ما بايد نيازهاي امروز خود را شناسايي كنند و ببينند در امروز جامعه ما چه مشكلاتي دارد. از چه آفت‏هايي رنج مي‏برد. به سراغ قرآن برويم البته با آگاهي و شناسايي تجربه‏هاي موجود. در اين صورت ديدگاه قرآن را استخراج كنيم و به جامعه عرضه كنيم.
3 ـ نقد انديشه ديني: آنچه كه امروز در جامعه ما به عنوان انديشه ديني عرضه مي‏شود، تفسير و برداشت محققان و دانشمندان، از متون ديني است. يك مفسر امروز چنين تفسيري داشته و عارف به گونه‏اي ديگر و حكيم به نوع ديگري. اين انديشه‏ها را كندوكاو كنيم و ببينيم كدام يك درست است و كدام يك درست نيست. كدام يك جواب مي‏دهد و كدام جواب نمي‏دهد. نقد انديشه ديني دو فايده دارد:
1 ـ انديشه ديني را متبلور و پويا مي‏نمايد 2 ـ خرافات و غلوهايي كه به دين چسبيده است پالايش مي‏شود. اصولايكي از روشهاي قرآن سوال كردن و پاسخ دادن است. جالب است بدانيد كه در سوره مجادله قرآن قضيه مجادله يك زن با پيامبر را بيان مي‏كند كه پس از بحث آن زن با پيامبر، وحي مي‏آيد و سرنوشت ظهار، كه عادتي در آن عصر بوده البته مربوط به زمان جاهليت بوده، عوض مي‏شود و قرآن اين مسئله را بيان مي‏كند. بنابراين نبايد فكر كنيد كه اگر فردي سوال كرد و يا جواني در مسائل اعتقادي پرسش كرد، بايد او را سركوب يا تكفير كرد. بايد بگذاريد به راحتي سوال خود را بكند، شبهات خود را مطرح كند. حتي اگر اشكالي دارد بيان كند، آنگاه مي‏توان به اين شبهات و اشكالات پاسخ داد. مبادا گمان كنيد كه اگر سوال شد اسلام چنين و چنان مي‏شود؛ خير هيچ نمي‏شود و به اسلام با اين پرسشها و طرح شبهات آسيبي نمي‏رسد. آنچه احساس خطر مي‏شود، اين است كه ما با روش غلط و خشونت بخواهيم با اين گونه مسائل برخورد كنيم. ما مي‏بايست پاسخ صحيح را بيابيم. و پاسخ اين شبهات را به جامعه خود عرضه كنيم. بنابراين نبايد از اين امر هراس داشته باشيم و نبايد فكر مخالف سركوب شود، نبايد با هر كس كه نظري مي‏دهد با چماق برخورد كنيم و گرنه دچار فرار نيروها مي‏شويم، دچار خرافات و غلوها مي‏شويم. بدون شك بخشي از اشكالاتي كه نسل جوان به دين وارد مي‏نمايد، معلول قسمتهايي است كه به اسم دين عرضه شده و قابل دفاع نيست. اين مسائل بيشتر به صورت تقليدي در ميان خانواده‏ها مطرح بوده است و كسي آنها را به خوبي نقد نكرده است. اگر فرصتي فراهم شود كه آنها بتوانند عقده‏هاي دروني خود را بيرون بريزند و اشكالات را مطرح كنند، اين فرصت فراهم مي‏شود كه با روش نيكو به آن پاسخ بدهيم و آنهايي كه جزو دين نيست، اعلام شود كه ساخته افكار خرافي خانواده‏هاست، نه آموزه‏هاي قرآن. در آن صورت بسياري از ذهنيت‏هاي غلط افراد جامعه ما دگرگون مي‏شود. بنابراين مي‏بايست قسمتهايي كه مربوط به اصل دين نيست پالايش گردند تا جوانان به دين گرايش پيدا كنند.
4 ـ پاسخ به شبهات: اسلام دين عقل و انديشه است. بايد اسلام را با منطق و استدلال عرضه كرد. شبهاتي كه ممكن است در اطراف آيات قرآن مطرح باشد با كمال امانت و صداقت مطرح كنيد. از اين كه شبهه مطرح مي‏شود نگران نباشيد. مطالب قرآن چنان مستدل و خردمندانه است كه مي‏توان با استدلال به شبهات پاسخ داد و همانطور كه خود گفته است: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم (17)». از اميرالمومنين(ع) نقل شده كه فرمودند: «كونوا نقاد الكلام (18)» شما نقد كننده كلام باشيد و يا در روايت ديگري آمده است: «اضربوا بعض الراي ببعض كمخض السقاء(19)» تضارب آرا نماييد. مثل مشك دوغي كه بر اثر زدن آن كره بالا مي‏آيد.
فرهنگ قرآن، فرهنگ گفتگو و تبادل انديشه است. جامعه قرآني، جامعه آزادي بيان و فرصت دادن به انديشه مخالف است. در سايه چنين آزادي است كه انديشه‏هاي ديني تبلور مي‏يابد (20). دين رونق پيدا مي‏كند، شبهات و اشكالات پاسخ داده مي‏شود. بنابراين، يكي از بايستگي‏هاي پژوهشي، دامن زدن به گفتگو و تبادل انديشه است. رواج‏دادن انديشه‏هاي مختلف در سايه قرآن است.
5 ـ متبلور كردن بعد هدايتي و تربيتي قرآن. يكي از كارهاي حاملان قرآن اين است كه نقش تربيتي و مسائل معنوي قرآن را براي جامعه بازگو نمايند كه مي‏تواند در عصر ما تاثير جدي در نسل جوان بگذارد و يكي از بايستگي‏هاي پژوهشي در چگونه عرضه نمودن قرآن است. منظور از بعد هدايتي، رهنمودهايي است كه قرآن در زمينه سيروسلوك و اخلاق فردي و اجتماعي مي‏دهد و باشوق و رغبت انسان را به خودسازي دعوت مي‏كند. برخي از قرآن‏پژوهان ما كارشان اطلاع رساني و دادن معلومات به خواننده است. اگر اين مهم همراه با جهت‏گيري تربيتي و اخلاقي باشد و شيوه بيان و نوع رهنموده بگونه‏اي باشد كه شنونده و خواننده را به عمل سوق دهد و تاثير دروني و باطني بگذارد، همان شيوه‏اي كه خود قرآن در طرح مسائل دارد، بسيار موثرتر و به هدف قرآن نزديك‏تر خواهد بود. اين شيوه را مي‏توان با روشهاي مختلف تجربه كرد و با زبانهاي مختلف و مناسب با قشرهاي مختلف عرضه كرد. اين كاستي هم‏اكنون وجود دارد و يكي از بايستگي‏هاي عصر ما است.
* متن حاضر سخنراني حجة‏الاسلام والمسلمين محمدعلي ايازي است كه در جمع دانشجويان دانشكده علوم قرآني دانشگاه شيراز ايراد شده است و در اينجا با ويرايش و اصلاحاتي به چاپ مي‏رسد.

پاورقيها:

1 ـ نهج‏البلاغه، خطبه 168
2 ـ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 16، ص 165، ح 8، چاپ آل البيت
3 ـ سوره نحل، آيه 125
4 ـ سوره نور، آيه 30 و 31
5 ـ كليني، اصول كافي، ج 2، ص 273، ح 20
6 ـ سوره زمر، آيه 9
7 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 97، ح 41
8 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 97، ح 40
9 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 32، ح 21
10 ـ حر عاملي، اثبات الهداه، ج 1، ص 50
11 - مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 32، ح 20
12 - صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 87
13 - اشاره به آيه شريفه «و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيم عليه (مائده 48)» مي‏باشد كه قرآن را نسبت به ديگر كتابهاي آسماني پيشين برتر و ناظر مي‏داند.
14 - نهج‏البلاغه، خطبه 125
15 - نهج‏البلاغه، خطبه 18
16 - سوره اسرا، آيه 9: قطعا اين قرآن به آئيني كه خود پايدارتر است راه مي‏نمايد.
17 - مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 96، ح 39
18 - حكيمي، الحياه، ج 1، ص 287
19 - اينجانب در كتاب آزادي در قرآن به طور مشروح اهميت آزادي بيان را در رونق دين و دفاع منطقي بازگو كرده‏ام كه به دليل كوتاهي مجال، بدان ارجاع مي‏دهم.